برای اینکه بدانیم دموکراسی از نظ قرآن یعنی چه باید دو موضوع زیر را بررسی کنیم:
الف) جايگاه اكثريت در منابع و متون اسلامى
مطالعه دقيق منابع انديشه اسلامى، مانند آيات، روايات و سيره حضرت رسولصلى الله عليه وآله و امام علىعليه السلام ما را به اين نكته رهنمون مىسازد كه برخلاف ديدگاه قرارداد اجتماعى - كه منشأ مشروعيت همه مسائل سياسى و حتى ملاك و معيار ارزشى را در رأى اكثريت (نصف به علاوه يك) مىداند - در انديشه سياسى اسلام، اكثريت از آن جهت كه اكثريت است، اعتبار و ارزشى ندارد و مبناى هيچ گونه مشروعيّت و مقبوليّتى نمىباشد؛ بلكه اكثريت از آن جهت كه نمودار ارزشهاى انسانى - اسلامى و منادى و مدافع حقايق راستين دينى و فضايل و كرامتهاى انسانى است، محترم و مقبول است. در قرآن كريم و ديگر منابع اسلامى به اين دو نوع اكثريت اشاره شده است؛ «اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»زمر (39)، آيه 18.؛ «بندگان خدا كسانى هستند كه سخنان را مىشنوند و بهترينش را پيروى مىكنند». اين آيه، معيار «احسن» را براى گزينش مطرح مىكند و نه كميت افراد را.
امام علىعليه السلام مىفرمايد: «لا تستوحشوا فى طريق الهدى لقلّة اهله فانّ الناس قد اجتمعوا على مائدة شبعها قصير و جوعها طويل؛ در طريق هدايت و رستگارى، از كمى نفرات، وحشت نكنيد؛ زيرا مردم در اطراف سفرهاى اجتماع كردهاند كه مدت سيرى آن كوتاه و گرسنگى آن طولانى است» نهجالبلاغه، صبحى صالح، خطبه 201، ص 319..
در آيه 116 سوره انعام آمده است: «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِى اَلْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اَللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ اَلظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ»؛ «اگر از بيشتر مردم روى زمين پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مىكنند؛ زيرا آنها تنها از گمان پيروى مىكنند و تخمين و حدس (-(واهى)-) مىزنند».
در مقابل اكثريتى كه تابع هواهاى نفسانى و مطرود اسلام مىباشند، اسلام براى اكثريت هوشمند، مؤمن و آگاه به مسائل، ارزش بسيارى قايل است. اگر جامعه در چارچوب اسلام و اصول و ارزشهاى آن و با آگاهى و هوشيارى در مسائل سياسى وارد شود و در راهيابى به حقايق و عدالت و يا تشخيص قانون درست از نادرست، اختلاف پيش آيد، رأى چنين اكثريّتى بر رأى اقليّت ترجيح دارد؛ زيرا در اين صورت، اكثريت به واقعيات نزديكترند و آراى چنين اكثريتى را عقل و شرع تأييد مىكند. رأى چنين اكثريتى، بر وفق فطرت پاك و سرشت اوليه انسانها مىباشد و در قرآن كريم نيز به آن اشاره شده است؛ «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِى فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اَللَّهِ»روم (30)، آيه 30..
امام علىعليه السلام مىفرمايد: «و الزموا السواد الأعظم فان يدالله مع الجماعة و ايّاكم و الفرقه فان الشاذ للشيطان، كما ان الشاذّ من الغنم للذئبنهجالبلاغه، خطبه 127 ؛ ابن ابىالحديد، شرح نهجالبلاغه، ج 8، ص 112.
؛ با انبوه مردم، همگام باشيد؛ زيرا دست عنايت الهى بر سر انبوه مردم است. از كنارهگيرى و پراكندگى بپرهيزيد كه آن كه كنار گرفت، طعمه شيطان خواهد بود؛ همانگونه كه گوسفند جدا از گله، طعمه گرگ است». همچنين در جاى ديگرى مىفرمايد: «الزموا ما عقد عليه حبل الجماعة و بُنيت عليه اركان الطاعةنهجالبلاغه، خطبه 151.؛ بر آن چه يافت جماعت امت است، بپيونديد كه پايههاى طاعت حق، بر آن نهاده شده است». اينگونه عبارات، اشاره به همان فطرت پاك انسانهاست. نكته ديگرى كه در اين جا لازم به ذكر است، جايگاه اكثريت در ارتباط با تشكيل حكومت اسلامى است؛ اما قبل از پرداختن به آن، بايد توجه كرد كه در اين جا مراد از مشروعيت، مشروعيت به مفهوم مقبوليت و مورد رضايت مردم در حوزه جامعهشناسى سياسى نمىباشد؛ بلكه منظور مشروعيت به مفهوم حقانيت در برابر غصب، يعنى ناحق بودن حكومت در حوزه فلسفه، كلام و حقوق سياسى مىباشد. بر اساس آيات و روايات متعدّد، مشروعيت حاكم اسلامى - اعم از ائمه اطهارعليهما السلام در زمان حضور و ولى فقيه در عصر غيبت - وابسته به رأى و رضايت مردم نمىباشد؛ بلكه رأى و رضايت و كمك و همدلى مردم، باعث به وجود آمدن و تحقق حكومت اسلامى مىشود. حضرت اميرعليه السلام مىفرمايد: «لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر... لالقيت حبلها على غاربهانهجالبلاغه، خطبه سوم.؛ اگر حضور بيعتكنندگان و وجود ياوران نبود، حجّت بر من تمام نمىشد... مهار شتر خلافت را بر كوهان انداخته، رهايش مىساختم». همچنين مىفرمايد: «لا رأى لمن لا يطاعنهجالبلاغه، خطبه 27.؛ كسى كه فرمانش پيروى نمىشود، رأيى ندارد». اين سخنان، همگى بيانگر نقش مردم در پيدايش و تثبيت و كارآمدى حكومت الهى - خواه حكومت رسولاللهصلى الله عليه وآله و امامان معصومعليه السلام و خواه حكومت فقيه در زمان غيبت - است.
حكومت اسلامى بر اراده تشريعى الهى استوار است و رأى خدا در همه جا، مطاع است و اعتبار رأى مردم، تا وقتى است كه با دين منافات نداشته باشد. بر اين اساس، مبانى مشروعيت دينى، محور است و مقبوليت مردمى با مشروعيت الهى، تلازمى ندارد. اگر نفوذ كلمه ولىفقيه از دست برود، مشروعيتش از دست نمىرود؛ بلكه تحقق حاكميت، با مشكل مواجه مىشود.
ب) رابطه اسلام و دموكراسى
با توجه به مفهوم و جايگاه اكثريت و نقش مردم در منابع و متون اسلامى، روشن مىشود كه در اسلام، به هيچ وجه، دموكراسى به شكل غربى آن، پذيرفته نيست. در اسلام، نه دموكراسى مطلق هست و نه به طور كلى به نظر مردم بىاعتنايى مىشود. در قوانين ضرورى و مسلم اسلام، مردم حق دخالت ندارند و درباره مسائل شرعى نيز حق نظر تنها با فقيه جامع شرايط است و مردم نمىتوانند اظهار نظر كنند؛ ولى در امور اجتماعى و مسائل سرنوشتساز، مانند اين كه چه كسانى احكام الهى را اجرا كنند و مسئوليتهاى جامعه بر دوش چه كسانى گذارده شود، نظر مردم محترم است. از اين رو، قرآن مجيد به پيامبر عظيمالشأن اسلامصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «وَ شاوِرْهُمْ فِى اَلْأَمْرِ»آل عمران (3)، آيه 160.؛ «با مردم به مشورت بپرداز» يا «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ»شورى (42)، آيه 38.؛ «مسلمين، امور جامعه اسلامى خود را به شورى مىگذارند». با اين بيان، ديدگاه مردم در مسائل اقتصادى، سياسى، نظامى، امنيتى و اجتماعى و انتخاب مسئولين، مورد احترام مىباشد و آيين مقدس اسلام نيز همواره بر آن تأكيد كرده است؛ به ويژه اين كه در سيره نبىاكرمصلى الله عليه وآله نمونههاى بارزى از توجه به آراى اكثريت مشاهده مىشود.
نام و نام خانوادگی بنده:میررسول حسینی اقدم
دانشجوی کارشناسی مهندسی عمران
دانشگاه آزاد اسلامی واحد صوفیان.
راه های ارتباطی با بنده:
ahmadiarmin17@yahoo.com
آیدی تلگرام:mirrasulhoseini@
شماره تماس:09144932969